گذار موفقیتآمیز از وضعیت کنونی به اثربخشی هوشمند، مستلزم پذیرش یک رویکرد تحولآفرین دو وجهی است که در دو سطح بیرونی و درونی سیستم باید محقق شود.
۱- محور بیرونی؛ دگرگونی پارادایم ذهنی جامعه (نگرش حاکمیتی و عمومی): این پرسش بنیادین همواره مطرح است که اگر هزینهکرد در آموزش و پرورش بهمثابه «سرمایهگذاری راهبردی» برای آتیه پایدار کشور تلقی میشود، چرا در اذهان عمومی و برخی محافل تصمیمگیر، نگاه به این دستگاه، آمیخته با «ترحم مالی» و «تساهل ساختاری» است؟
این نهاد عظیم و حاکمیتی نه تنها «هزینهای اضافی» محسوب نمیشود، بلکه سنگبنای تمدنی و موتور محرک انکارناپذیر برای توسعه متوازن و پیشرفت همهجانبه ملی است. ضروری است نگرشهای کوتاهبینانه و صرفاً «مصرفمحور» بهطور کامل طرد و با چشماندازی کریمانه، مادرانه و آیندهنگر به این مجموعه بیهمتا نگریسته شود.
تا زمانی که این پارادایم ذهنی اصلاح نشده و هویت حیاتی این نهاد در کالبد جامعه و نظام حکمرانی تثبیت نشود، نظام تعلیم و تربیت ایران، با وجود تمامی شعارهای دلگرمکننده، همچنان نحیف، رنجور و گرفتار در بنبست فرسودگی ساختاری باقی خواهد ماند.
همه ما وامدار برکات دامن پرمهر مدرسه و کلاس درس هستیم. شایسته است مسئولان، مدیران ارشد و تمامی دلسوزان این عرصه که خود را مدیون این مکتب میدانند، گذشته را از یاد نبرند و با «مادر تربیت» و خاستگاه دانش خویش، رفتاری توأم با تکریم و احترام استراتژیک در پیش گیرند.
۲- محور درونی؛ حکمرانی مشارکتی، هوشمند و مولد (مدیریت اقتصادی): تحقق اثربخشی مدیریتی نیازمند گذار به یک مدل مدیریت چابک، مشارکتمحور و مبتنی بر خلق ارزش است.
الف) توانمندسازی ساختار از طریق مردمیسازی و مشارکت فراگیر:
آموزش و پرورش نهادی اجتماعی-حاکمیتی است که تعلق آن به آحاد جامعه، مردمیسازی و جلب مشارکت را به یک الزام استراتژیک تبدیل میکند. الگوی درخشان مدرسهسازی توسط خیران، گواهی بیبدیل بر این توانایی است.
• مدل اثباتشده: بیش از نیمی از فضاهای استاندارد آموزشی کشور، ثمره پایمردی نیکاندیشان است.
• تعمیم مدل موفق: این الگوی مشارکت موفق را میتوان به حوزههای کلیدی نظیر بهداشت مدرسه، زیرساختهای ورزشی و تولید محتوای فرهنگی-تربیتی تعمیم داد.
• مشارکت نرمافزاری: زمینهسازی برای حضور و مشارکت نظاممند مردمی در بخشهای فکری، محتوایی و نرمافزاری تعلیم و تربیت یک ضرورت حیاتی است.
ب) بهرهگیری از گنجینه «سرمایه تخصصی» و وقف وقت
• وقف وقت متخصصان: جذب و استفاده هدفمند از «وقف وقت» متخصصان و کارشناسان در حوزههای مختلف (فناوری، مهارتهای شغلی، مدیریت) برای ارتقای کیفی دانش و مهارتها.
• ظرفیتسازی در اوقات فراغت: بهرهبرداری از توانمندیهای سازمانهای مردمنهاد (سمنها) و شبکههای تخصصی در ایام فراغت برای غنیسازی برنامهها.
• احیای حس مالکیت جمعی: گشودن هوشمندانه درهای مدارس به روی اصناف، انجمنها و عموم جامعه برای خلق حس تعلق جمعی و تقویت مفهوم «مدرسه ما، خانه دوم محله».
ج) مولدسازی داراییها و ارتقای بهرهوری اقتصادی:این بند بر مدیریت هوشمندانه و خلق ارزش افزوده از داراییهای موجود تأکید میکند.
• مدیریت بهینه داراییهای راکد: استفاده هوشمندانه از موقعیتهای مکانی ممتاز و فضاهای بالقوه برای ایجاد ارزش افزوده.
•خلق منابع پایدار: تدوین برنامههای بلندمدت برای خلق جریانهای درآمدی پایدار و غیردولتی برای خودگردانی مدارس.
• الگوی خودگردانی موفق: الگوبرداری از تجربیات موفق مدیریت داراییها در مدارس دینی، حوزهها و مساجد در تأمین منابع.
• تعامل نهادی برای نوسازی: تعامل و مذاکره استراتژیک با شهرداریها و نهادهای خدماترسان برای بهسازی و ارتقای تأسیسات و فضاهای آموزشی.
د) همافزایی ساختاری و همگرایی بیندستگاهی: ضرورت دارد سازوکارهای قانونمند برای بهرهگیری حداکثری از ظرفیت تمامی نهادهای همراستا ایجاد شود.
• سرمایهگذاری مشترک با رسانه: همکاری راهبردی با صدا و سیما در تولید و پخش محتوای آموزشی غنی و فراگیر.
• شبکه سلامت محلی: همکاری عملی با وزارت بهداشت برای تبدیل مدارس به پایگاههای فعال سلامت محله، نه فقط در زمان بیماری.
• کانون رخدادهای مثبت: تبدیل مدارس به کانون رخدادهای فرهنگی، اجتماعی و پایگاهی برای فعالیتهای مشترک محلهای.
ملزومات راهبردی برای موفقیت در گذار
• توانمندسازی عناصر تحولآفرین: آموزش مدیران و معلمان در مهارتهای ارتباطی، تعامل با جامعه، مدیریت پروژه و جذب منابع مالی و انسانی.
• دگردیسی هویت مدرسه: تغییر نقش مدرسه از نهادی صرفاً آموزشی به یک نهاد فرهنگی-اجتماعی پویا که در تمامی ساعات و روزهای هفته، طیف وسیعی از خدمات اجتماعی، فرهنگی و مهارتی را به جامعه محلی ارائه میدهد.
اگر مدیران ارشد آموزش و پرورش از یک نگرش اقتصادی-فرهنگی یکپارچه برخوردار شوند و از ظرفیتهای متراکم سرمایه اجتماعی، سمنها، تشکلها و نهادهای همسو به شکلی هوشمندانه و شجاعانه بهرهبرداری کنند، بسیاری از کمبودهای مادی و نیازهای حاشیهای سیستم برطرف خواهد شد و آموزش و پرورش از چرخه رنج بیمهری خارج میشود.
درمان این چالش دیرینه، تنها به دست مدیرانی کارآمد، هوشمند، شجاع و آیندهنگر میسر است که با تزریق خرد جمعی و مدیریت مشارکتی بهجای مدیریت منفرد، این امانت گرانبها را به اوج شکوفایی و خدمترسانی برسانند. در نتیجه، میتوان آموزش و پرورش را با هزینه عملیاتی کمتر و کیفیتی برتر اداره کرد؛ به شرط آنکه حکمرانی مشارکتی را جایگزین مدیریت بروکراتیک کنیم و از ظرفیت عظیم سرمایه اجتماعی کشور نهایت بهره را ببریم.



نظر شما